به گزارش همشهری آنلاین، ساعت ۷ صبح جمعه صدای تیراندازی در روستای بالابان شهریار وحشت به دل اهالی انداخت. تیراندازی در زمینهایی که متعلق به یک سازمان دولتی بود، رخ داده بود. داخل زمینها، کانکسهایی وجود داشت که چند نگهبان در آنجا حضور داشتند. ۶ نفر از آنها هدف گلوله قرار گرفته بودند که با حضور اورژانس مشخص شد که ۴ نفر جان باختهاند و ۲ نفر دیگر برای درمان به بیمارستان انتقال یافتند.
اما صبح روز بعد، یکی دیگر از آنها نیز جان باخت و شمار قربانیان به ۵ نفر رسید. با حضور پلیس و شروع تحقیقات مشخص شد که عامل این تیراندازی هولناک، پسری جوان بوده که پیش از این به همراه پدرش در اطراف زمین مورد نظر دیده شده بود. به این ترتیب وی تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه صبح دیروز اتفاق دیگری رخ داد.
تیراندازی در پایتخت
تیم ویژهای از مأموران جنایی شهریار در جستوجوی قاتل فراری بودند تا اینکه دیروز گزارش یک تیراندازی در خیابان طالقانی به پلیس پایتخت اعلام شد. طبق این گزارش، مردی جوان درحالیکه اسلحه به دست داشت مقابل کلانتری فلسطین به سمت مأموران پلیس تیراندازی و ۴ نفر از آنها را زخمی کرده، اما پیش از اینکه موفق به فرار شود، دستگیر شده بود. با دستگیری این مرد معلوم شد که وی همان قاتل فراری است که صبح جمعه ۵ نگهبان بیگناه را در شهریار به قتل رسانده بود.
سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران روز گذشته با اشاره به دستگیری این قاتل مخوف گفت: متهم ۲۴ساعت پس از جنایات مسلحانه در شهریار، در خیابان طالقانی با پلیس درگیر شد و با تیراندازی ۴ مأمور را مجروح کرد اما در نهایت با رشادت ۲ نفر از همکاران ما دستگیر شد. با دستگیری وی معلوم شد که این فرد همان قاتلی است که روز جمعه مرتکب جنایات مسلحانه در شهریار شده و روز شنبه قصد داشته به افراد دیگری صدمه بزند که ناکام ماند.
سردار رحیمی گفت: متهم ۲۴ساله است و تیرهایی که در این حادثه شلیک شده با تیرهایی که روز جمعه در شهریار شلیک شده مطابقت دارد.
وی ادامه داد: انگیزه این فرد از قتل نگهبانان، اختلاف مالی بوده و موضوع امنیتی مطرح نیست. در همین حال محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران نیز گفت: متهم پس از دستگیری برای بررسی سلامت روانیاش به پزشکی قانونی معرفی شده است.
گفتوگو با متهم؛ فهرست ناتمام قاتل
متهم میگوید که قصد داشته مدیران سازمان دولتی را که با آنها اختلاف داشته به قتل برساند؛ چرا که به ادعای او، این افراد قصد داشتند سهم او و خانوادهاش را از زمین مورد نظر تصاحب کنند. گفتوگو با او را بخوانید.
ماجرای زمینها و اختلافت با سازمان دولتی چه بود؟
حدود ۲۰سال قبل پدرم در شهریار زمینی خرید، حتی مدارکش هم موجود است. عرصه زمین متعلق به سازمان دولتی و اعیان متعلق به ما بود. این سازمان چند سال قبل چند کانکس در ۴ طرف زمین قرار داد و نگهبانانی را استخدام کرد که در کانکسها زندگی میکردند. از طرفی چون اعیان زمینها برای ما بود، پدرم از چند سال قبل شروع به کاشت درختهای میوه در آنجا کرد، اما این سازمان درختها را قطع کرد تا سهمی به ما نرسد و میخواست با این روش زمین را تصاحب کند. همین مسئله باعث اختلاف ما شده بود.
اگر شما سند و مدرک داشتید، پس چطور میخواستند زمینهای شما را تصاحب کنند؟
آنها همیشه میگفتند که ما باید اعیان زمینها را به شرکت واگذار کنیم. از طرفی چند باری کارگران آنجا پدرم را کتک زده بودند و من از ۲ سال قبل تصمیم گرفتم انتقام بگیرم.
چه شد که پس از ۲ سال نقشه انتقامجویی را عملی کردی؟
خیلی وقت بود که میخواستم نقشهام را اجرا کنم؛ حتی از شهرستان برای این کار اسلحه هم خریده بودم. هرجمعه که از خواب بیدار میشدم با خودم میگفتم امروز زمان اجرای نقشه است، اما هربار اتفاقی رخ میداد و نمیشد تا اینکه روز قبل با پدرم دعوایم شد و او گفت تو خیلی بیعرضه هستی که نمیتوانی کاری انجام بدهی. این حرف پدرم تلنگری شد برای اجرای هرچه سریعتر نقشه. برای همین اسلحه را برداشتم و راهی زمین شدم.
نگهبانان را چطور به قتل رساندی؟
ساعت ۷صبح جمعه بود که وارد زمین شدم. میخواستم از مدیرهای آنجا انتقام بگیرم و قصد داشتم مدیرها را به قتل برسانم و فکر کردم آنجا هستند، اما وقتی به داخل یکی از کیوسکها رفتم و نگهبان به من اجازه ورود نداد، او را هدف قرار دادم و در را بستم و بیرون آمدم. به همین ترتیب به سراغ کیوسکهای دیگر رفتم و به طرف نگهبانها شلیک کردم. حتی یادم است ۲ نفر قصد داشتند از دست من فرار کنند که آنها را هم هدف قرار دادم.
نگهبانها چه گناهی داشتند؟
به هر حال نیروی سازمان بودند.
آنها نیروی سازمان نبودند و از شرکت انتظام که نگهبانان محله را تامین میکند، آمده بودند.
این را خبر نداشتم. من قصد داشتم سراغ مدیران هم بروم و جان آنها را هم بگیرم. نمیدانید چقدر به خاطر این زمین اذیت شدیم و اذیتمان کردند. از کودکی فقط عذابهای پدرم را به خاطر دارم؛ به حدی که وقتی ۱۸سالم شد کینه مدیران سازمان به دلم نشست و تا انتقام نمیگرفتم آرام نمیشدم.
بعد از فرار کجا رفتی؟
به شهرهای اطراف تهران رفتم و شب را در رباط کریم ماندم.
چه شد که به خیابان طالقانی رفتی؟
قبلا بهخاطر کاری که داشتم به خیابان طالقانی رفته بودم و با این خیابان آشنا بودم. وقتی به آنجا رفتم مأموران را دیدم. از اتوبوس پیاده شده بودم و فکر کردم مأموران مرا شناسایی کرده و قصد دارند، دستگیرم کنند. من هم برای فرار از دستگیری به سمت آنها تیراندازی کردم و ۴نفر را با شلیک گلوله زخمی کردم. بعد هم یکی از مأموران خودش را روی من انداخت و دستگیرم کرد.
وقتی به سوی مأموران تیراندازی کردی فکر نکردی مامورهای پلیس هم کشته شوند؟
شانس آوردم که زنده ماندند. من فقط میخواستم جان مدیران سازمان را بگیرم.
نظر شما